امروز یکی از سخت ترین روزهای زندگیم بود.تا لحظه ی آخر منتظر بودم که بهم بگی نرو.گفتم میترسم اما حتی دلداریم ندادی.من خیلی درد کشیدم.اما دیگه تصمیمم رو گرفتم که همه چی برای ما تموم بشه.بعد از اینهمه استرس و ترس دیگه برنمیگردم به روزای قبل.میدونی من دیگه هیچوقت اون لیلای قدیمی که جونش رو برات میداد و هرکاری میخواستی میکرد نمیشم
زندگیم ,رو ,سخت ,میدونی ,هیچوقت ,اون ,سخت ترین ,به روزای ,برنمیگردم به ,دیگه برنمیگردم ,روزای قبل
درباره این سایت